خاطرههای عبوری
تهران برای من محل گذر بود، از کودکی. رد بشویم برویم خانه دایی مهدی در قلهک، محله زعفرانیه. یا برویم کوکاکولا خانه «خانوم تهرانی» که موهای سفید بلند داشت و خودِ خودِ مادربزرگ توی...
تهران برای من محل گذر بود، از کودکی. رد بشویم برویم خانه دایی مهدی در قلهک، محله زعفرانیه. یا برویم کوکاکولا خانه «خانوم تهرانی» که موهای سفید بلند داشت و خودِ خودِ مادربزرگ توی...
آنتیتهران | از پرونده چلچراغ ۶۰۹ برای «تهران مخوف» | حالا بدون بودن در تهران میشود خودی نشان داد و کاری کرد که حتی صاحبنامها به سراغ استعدادهای شهرستانی بروند.
هفتهنامهی «چلچراغ» | ۱۳ مهر ۹۲ | شمارهی ۵۳۸ | محمدعلی مومنی | این بار مراسم تودیع برای «دکل برق فشار قوی»
رضا رفیع در تلویزیون برای «قالیباف» گلدرشت تبلیغ کرد و اسمش را گذاشت جامعهی آماری! آیا شورای شهر جامعهی آماری دقیقتری نیست؟!
عجیب آنکه شهرداری به سرعت «شهرداری خراب شده» میشود اما گاراژ و پل پس از چند دهه «گاراژِ سابق» یا «پلِ حاجیِ سابق» نشده است. به قول سعدی و با اضافات من «مرد و زن و محل و بنایِ نکونام نمیرند هرگز!»
گفت: توی این جاده گریهام میگیره. خاطرههام زنده میشه. پرسیدم: سهمت از سوخت چقدره؟ گفت: به جاده نمیرسونه. اما توی شهر بزرگراهها چی؟ میدونها؟ خیابونها… گفتم: خیابونها که جای تو نیست. پر از طرحه....
متنهای شما